اگر میدانستم وداع آخرمان است بیشتر بوسیده بودمت. عطر تنت را بیشتر نفس میکشیدم. کمی بیشتر نگاهت میکردم.
ادامهی زندگی با این حسرتها کمی دشوار است. ما سزاوار وداع بهتری نبودیم؟
تنهایی...برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 24
برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 83
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بیتابم و از غصهٔ این خواب ندارم
زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود
درماندهام و چارهٔ این باب ندارم
آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب
دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم
ساقی می صافی به حریفان دگر ده
من درد کشم ذوق می ناب ندارم
وحشی صفتم اینهمه اسباب الم هست
غیر از چه زند طعنه که اسباب ندارم
تنهایی...برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 73
نه حق نمک را شناختی نه حق هیچ را بخند و خنده شادمانه بزن برای آنکه میدانی میگم بلد بودم ادب کنم اما نمیخواهم تنهایی...
برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 69
امروز توی کوچه نشستم بلکه معنی یابد...
مثل روزی که خیابانی رو مغازه به مغزه طبقه به طبقه چک کردم
کاش بدونی اشتباهت رو نباید بکنی
و این رو به هرزبانی گفتم و به هر شکلی گفتم.
اما کاش دیرتر نشه
تنهایی...برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 49
و هیچ کس مثل خودم نمیداند چه جفایی در حقم کردی...
چه خنجری از پشت زدی
چه خنجری بس، تلخ، تیز و خون آلود
کسان زیادی بر من خنجر زده اند
تو نیز محکم، محکم و محکم
من میدانم و خدای من.
نوش جانم که خود خنجر برایت هدیه گرفتم
خودم به دستت دادم
و خودم خواستم.
دمت گرم و سرت خوش باد
در پناه صاحب نامم
ما زیاران چشم یاری داشتیم، خود غلط بود ...
تنهایی...برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 43
اشتباه بررگی میکنی و متاسفم میشم که روزی بفهمی که خیلی دیرخیلی به من اعتماد کن مطمئن باش درست میگم تنهایی...
برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 53
برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 52
برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 82
برچسب : نویسنده : refgheh بازدید : 84